به گزارش مشرق، از چند ماه قبل پلیس پایتخت در جریان سرقتهای سریالی یک زن قرار گرفت که مردان پولدار را طعمه میکرد. یکی از مالباختهها که مهندس جوانی بود به ماموران گفت: تیرماه بود و سوار ماشینم در حال بازگشت از محل کارم بودم که در خیابان زنی به نام شیما را دیدم. او را میشناختم، چون قرار بود با یکی از دوستانم ازدواج کند اما این وصلت به دلیل اختلافاتی که داشتند سر نگرفت.
وی ادامه داد: شیما منتظر ماشین بود و چون هوا تاریک بود، مقابلش توقف کردم و سوار شد. میخواست به خانهاش برود اما در بین راه مدعی شد که کلیدش همراهش نیست و نمیتواند به خانه برود. من هم از سر دلسوزی او را به خانهام دعوت کردم تا صبح روز بعد به سراغ کلید ساز برود اما آن شب وقتی به خانهام آمد، اصرار کرد که خودش چای درست کند و من بعد از نوشیدن چای دچار سرگیجه شدید شده و از هوش رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم در بیمارستان بودم. ظاهرا خانوادهام که نگران من شده بودند به خانهام آمده و مرا به بیمارستان رسانده بودند. من ۳ روز در خانه بیهوش افتاده بودم و حتی سفر کاریام به کشور آلمان را از دست داده بودم. از طرفی اگر خانوادهام کمی دیرتر به سراغم آمده بودند، حتما در خانه جانم را از دست داده بودم.
شاکی گفت: با این حال وقتی به هوش آمدم و از بیمارستان مرخص شدم، فهمیدم که آن شب شیما با چای مسموم مرا بیهوش کرده و همه اموال قیمتیام و پول و دلارهایم را سرقت کرده است. وقتی متوجه ماجرا شدم، به دنبال این زن گشتم و با دوستم که قرار بود با وی ازدواج کند تماس گرفتم اما او هم گفت که شیما با همین شگرد او را بیهوش کرده و همه اموالش را به سرقت برده است و وی از خجالتش به کسی حرفی نزده است.
سرقتهای سریالی
تحقیقات کارآگاهان پلیس زیر نظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای دستگیری زن سارق ادامه داشت. از سوی دیگر تعداد شاکیان در این پرونده در حال افزایش بود و آنطور که تحقیقات نشان می داد شیما با مردان جوان را در خیابان، یا شبکههای اجتماعی طعمه کرده و با نوشیدنی مسموم، آنها را بیهوش و اموالشان را سرقت میکرد.
این زن سارق است
هنوز مخفیگاه این زن شناسایی نشده بود تا اینکه چند روز قبل شهروندان با ۱۱۰ تماس گرفتند و گفتند که دو زن در خیابان با یکدیگر درگیر شده و درحال کتک کاری هستند. ماموران راهی محل درگیری شدند اما به محض رسیدن به آنجا، یکی از زنان که با دیگری درگیر شده بود، به ماموران گفت: «این زن را دستگیر کنید؛ او سارق سریالی است.» زن دیگر با شنیدن این جمله قصد فرار داشت که ماموران وی را دستگیر کردند. او به اداره پلیس منتقل و در آنجا معلوم شد که وی همان شیما، سارق تحت تعقیب است. او در بازجویی ها به سرقت از مردان به شیوه بیهوشی اعتراف کرد و تحقیقات از وی ادامه دارد.
دزدی برای هیچ
شیما ۲۴ ساله است که با وجود سن کمش، چند سابقه جیببری و سرقت دارد. او بیش از ۴ مرتبه دستگیر و زندانی شده و میگوید آخرین بار خواهرش باعث دستگیری او شده است.
سرقت ها را به تنهایی انجام می دادی؟
همه دزدی ها را تنهایی انجام دادم و هیچ همدستی نداشتم، اما همه اموال سرقتی از دستم رفت.
چرا؟
احتمال می دهم خواهرم آنها را برداشته اما زیر بار نمیرفت.
پس به همین دلیل با او در خیابان درگیر شده بودی؟
بله. با او درگیر شدم و گیر افتادم. همه زحمتهایم در این چند به باد رفت! این همه سرقت انجام دادم به خاطر هیچ.
بیشتر توضیح بده.
خواهرم تنها کسی بود که از سرقتهایم خبر داشت. چند وقت قبل تمام طلاهایی که را در دزدیهایم به دست آورده بودم، برداشتم و رفتم به یک طلافروشی در حاشیه تهران. اما مرد طلافروش به من شک کرد. حتی متوجه شدم که به پلیس زنگ زده که من از ترسم آنجا را ترک کردم. پس از آن دیگر جرات نکردم دلارها را هم بفروشم. همه اموال سرقتی را داخل کیفی گذاشته و زیر کاشیهای بالکن خانهام پنهان کردم. جایی که عقل هیچ کس نمی رسید. تصمیم گرفتم دور سرقت را خط بکشم و چند ماهی صبر کنم، سپس طلا و دلارهای سرقتی را بفروشم اما چند روز پیش متوجه شدم کیف طلاها سرقت شده است. کسی جز خواهرم شهره از جای کیف خبر نداشت. من همه اسرارم را به او می گفتم و فکر می کنم روزی که در خانه نبودم، با کلید به آنجا رفته و کیف طلا و دلارها را که ارزش میلیاردی داشته دزدیده است.
به همین دلیل در خیابان با او درگیر شدی؟
رفتم به سراغش اما زیر بار نمی رفت. آنقدر عصبانی بودم که در خیابان او را به باد کتک گرفتم. شاهدان هم به پلیس زنگ زدند. وقتی ماموران رسیدند او فریاد کشید که من سارقم. در حالیکه مطمئنم همه اموال سرقتی را خودش برده است اما برای من فیلم بازی می کند.
پرونده ات نشان می دهد که متاهلی، ممکن است همسرت طلاها را برداشته باشد؟
او از سرقت هایم بی اطلاع بود. نمی دانم شاید هم کار او باشد! الان که فکر میکنم، شاید او مکالمات من با خواهرم را شنیده و از ماجرای کیف طلاها و دلارها باخبر شده و آنها را برداشته است!
همسرت نمی دانست، سارقی؟
نه خبر نداشت. حتی نمی دانست سابقه دارم. از پرونده قبلی به رد مال محکوم شده بودم و ناچار بودم پنهانی سرقت کنم تا پول جور کنم.
چرا با وجود سن کمی که داری، ۴ مرتبه زندانی شده ای؟
من چند سال قبل با پسری آشنا شدم که او مرا معتاد کرد. برای تامین مواد با او می رفتیم سرقت. از جیب بری گرفته تا زورگیری. هر بار هم دستگیر شدم و به زندان رفتم. اینبار تصمیم گرفتم از مردان سرقت کنم چون احتمال می دادم آنها از ترس آبرویشان شکایت نکنند اما در نهایت گیر افتادم و حالا به شدت پشیمانم.